دانشگران طرح تحول شهرستان سرباز |
|
مدیریت استراتژیكنویسنده : صداقتگویان، حامد
1- مقدمهآیا تا به حال از خود پرسیدهاید كه چرا بعضی از شركتهای بزرگ و موفق در مدت زمان كوتاهی با از دست دادن سهم بزرگی از بازار خود به موقعیتی معمولی و حتی تأسف بار تنزل یافتهاند و چرا برخی از شركتهای كوچك و گمنام به یكباره به جایگاههای ممتازی در صحنه رقابت بین الملل رسیدهاند؟ آیا در این مورد فكر كردهاید كه چرا برخی از مؤسسات، نوسانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی را به راحتی تحمل نموده و بر آنها غلبه میكنند و در مقابل برخی از سازمانها طعم تلخ شكست را چشیده و از ادامه راه باز میمانند؟ به عقیده بسیاری از متخصصان علم مدیریت پاسخ بسیاری از این گونه سئوالات را باید در مفاهیمی به نام «استراتژی» و «مدیریت استراتژیك» جستجو كرد. در این مقاله سعی شده است نگاهی گذرا بر مدیریت استراتژیك و ضرورت و موانع بكارگیری آن در سازمانها داشته باشیم. 2- تعریف استراتژی و مدیریت استراتژیكتاكنون تعاریف مختلف و گاه ناسازگاری از استراتژی و مدیریت استراتژیك ارائه شده است. به تعبیر یكی از متخصصان مدیریت این عبارات مانند« هنر» است كه وقتی آنها را میبینیم تشخیص دادن آنها آسان است اما وقتی در پی تعریف كردن و توضیح دادن آنیم خیلی مشكل به نظر میرسد. با این حال در اینجا سعی شده است تا تعاریفی كه جوهره كلیه مفاهیم را دارا باشد ارائه دهیم. 2-1- استراتژیالگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامهریزی شده، بهره برداری و تخصیص منابع و تعاملات یك سازمان با بازارها، رقبا و دیگر عوامل محیطی است. طبق این تعریف یك استراتژی باید سه چیز را مشخص كند:
2-2- مدیریت استراتژیكتصمیمات و فعالیتهای یكپارچه در جهت توسعه استراتژیهای مؤثر، اجرا و كنترل نتایج آنهاست. 3- ضرورت استفاده از مدیریت استراتژیكبا نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیك میتوان به ضرورت استفاده از آن پی برد. با توجه به تغییرات محیطی كه در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بكارگیری برنامهای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس میشود. این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیك نیست. مدیریت استراتژیك با تكیه بر ذهنیتی پویا، آیندهنگر، جامعنگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است. پایه های مدیریت استراتژیك بر اساس میزان دركی است كه مدیران از شركتهای رقیب، بازارها، قیمتها، عرضهكنندگان مواد اولیه، توزیعكنندگان، دولتها، بستانكاران، سهامداران و مشتریانی كه در سراسر دنیا وجود دارند قرار دارد و این عوامل تعیینكنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است. پس یكی از مهمترین ابزارهایی كه سازمانها برای حصول موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند «مدیریت استراتژیك» خواهد بود. 4- مزایای مدیریت استراتژیكمدیریت استراتژیك به سازمان این امكان را میدهد كه به شیوهای خلاق و نوآور عمل كند و برای شكل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نكند. این شیوه مدیریت باعث میشود كه سازمان دارای ابتكار عمل باشد و فعالیتهایش به گونهای درآید كه اعمال نفوذ نماید (نه اینكه تنها در برابر كنشها، واكنش نشان دهد) و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت كنترل درآورد. 5- فرآیند مدیریت استراتژیكفرآیند مدیریت استراتژیك را میتوان به چهار مرحله تقسیم كرد:
كه این مراحل را به اختصار توضیح میدهیم:5-1- تحلیل وضعیت
5-2- تدوین استراتژیدر تدوین استراتژی باید ابتدا مجموعه استراتژیهای قابل استفاده را لیست كرده و سپس با استفاده از مدلهای مختلفی كه در بحثهای مدیریت استراتژیك آمده است و با توجه به نتایج بدست آمده در تحلیل وضعیت كه در مرحله اول آمده است استراتژی برتر را انتخاب میكنیم. در این مرحله باید مدیران میانی و حتی رده پائین سازمان را نیز مشاركت داد تا در آنها ایجاد انگیزش كند. 5-3- اجرای استراتژیبرای اجرای استراتژیها باید از ابزار زیر بهره گرفت:
اجرای موفقیت آمیز استراتژی به همكاری مدیران همه بخشها و واحدهای وظیفهای سازمان نیاز دارد. 5-4- ارزیابی استراتژیبرای تعیین حدود دستیابی به هدفها، استراتژی اجرا شده، باید مورد كنترل و نظارت قرار گیرد. ارزیابی استراتژی شامل سه فعالیت اصلی میشود:
اطلاعاتی كه از فرایند ارزیابی استراتژی به دست میآید باید به گونهای باشد كه عملیات و اقدامات را تسهیل نماید و باید كسانی یا واحدهایی را معرفی نماید كه نیاز به اصلاح دارند. 6- موانع و مشكلات طراحی برنامههای استراتژیكدر این زمینه اولین مشكلات عبارتست از موانع ایجاد و توسعه روند مدیریت استراتژیك در سازمانها كه این فرآیند را از بنیان و پای بست با مشكل مواجه میسازند. دلایل گوناگونی وجود دارند كه برخی از سازمانها تمایل چندانی به ایجاد و توسعه روندهای مدیریت استراتژیك از خود نشان ندهند كه مهمترین آنها عبارتند از:
7- بررسی موانع اجرای برنامههای استراتژیكیكی از پژوهشگران مدیریت استراتژیك، در مقالهای تحت عنوان«هفت خطای مرگبار استراتژیك» به بیان خطاها و مشكلات رایج در زمینه اجرای استراتژی میپردازد: خطای مرگبار شماره ۱- استراتژی ارزش اجرا ندارداستراتژیی ارزش اجرا كردن را دارد كه قدرت الهامدهی داشته باشد و به كاركنان كمك كند تا دریابند وظایفشان چگونه با استراتژی مرتبط میشود، به عنوان راهنمائی برای اولویت بندی تصمیمات بكار رود و در كاركنان برای تسهیل ارتباطات ایجاد بصیرت نماید.خطای مرگبار شماره ۲- كاركنان در مورد اینكه استراتژی چگونه اجرا خواهد شد روشن نیستنددر این مورد تعدادی موضوع مهم هستند كه باید در ابتدا مشخص شوند. این موضوعات عبارتند از:
خطای مرگبار شماره ۳- مشتریان و كاركنان، استراتژیها را به طور كامل در نیافتهاندبرنامه اجرای استراتژی باید شامل یك برنامه ارتباطات باشد كه مشخص كند به چه افرادی و تا چه اندازه باید در مورد استراتژی توضیح داده شود. خطای مرگبار شماره ۴ - مسئولیت اشخاص در زمینه اجرای تغییرات نامشخص استكاركنان باید به منظور اجرای استراتژی كاملاً تفهیم شده و مسئولیتهای خاص هر یك به آنان واگذار شود. هر چه تعداد افرادی كه بطور مستقیم در فرایند اجرا مشاركت داده میشوند بیشتر باشد بهتر است. خطای مرگبار ۵- مدیر عامل و مدیران ارشد به هنگام شروع اجرا، از صحنه خارج میشوندغالباً، سطح علاقه مدیران ارشد پس از تدوین استراتژی و توافق بر آن كاهش مییابد. اگر كاركنان احساس كنند كه مدیریت ارشد كاملاً نسبت به استراتژی متعهد نیستند علاقه آنان نیز كاهش مییابد. خطای مرگبار ۶- عدم تشخیص موانعبرنامهها هیچگاه دقیقاً اجرا نمیشوند. سازمانها در یك محیط پویا و متغیر فعالیت میكنند لذا حوادث پیش بینی نشده ممكن است در طول اجرا سر بر آورند. باید این موانع، تشخیص داده شوند و زمانی كه این بحرانها و عدم اطمینانها به وقوع میپیوندند، كاركنان باید برای ایجاد راهحلهایی خلاقانه در جهت غلبه بر این موانع تشویق شوند. خطای مرگبار ۷- فراموش كردن كسب و كاریك مخاطره دیگر عبارت است از این كه تدوین و اجرای استراتژی تمام توجه مدیران ارشد را به خود جلب نماید و آنان فراموش كنند كه كسب و كاری دارند كه باید به اداره آن بپردازند. منبع : روزنامه همشهری، پنجشنبه 23 تیر 1384، سال سیزدهم، شماره 3747، صفحه 12
برچسبها:
|
|